چیزی که بهش فکر میکنم ، چیزی که درباره ش مینویسم و چیزی که به زبون میارم از سه جهان متفاوتن! سه دنیای مختلف! سه نوع مائده! و من نمیدونم که چطور باید به وحدت در هرسه رسید.

اما اگه ازم بپرسید کدوم بهم حس رضایت مندی میده ، باید قاطعانه بگم : چیزی که بهش فکرمیکنم.

چیزی که بهش فکرمیکنم ؛ پیچیده ، گنگ ، دردآور ، امیدبخش و ناامیدکننده ست و خیلی از صفاتی که قلم ضعیفم قادر به توصیفش نیست

چیزی که مینویسم ؛ معلق بین افکار سرگردانم و زندگی دربین گونه انسان خردمند و سطح 

و چیزی که به زبون میارم ؛ سطح ، سطح و سطحه

یک پازل جدید داره شکل میره ، این پازل بناش درده اما مستحکمه! تجربه شکل گیری و بعد فروریزش، بارها و بارها درست از زمانی که اندیشه ام نوزادی چندروزه بود تکرار شده و شاید به نوعی عادت! و حالا دستاورده ش توان ادامه دادن با هرپازل جدیدی ایه ، به طوری که کمتر به نبودن در این جهان فکرکنم و هربار درانتظار شکل گیری ای جدید حیات تحمیلی رو بپذیرم.

امید دارم. امبد دارم. امیدوارم. حتی اگر "hope be a dangerous thing for human like me to have."


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها